از سوی دیگر، شبکههای اجتماعی و تلویزیون را این روزها ببینید. غیر از اطلاعرسانی از وضعیت موجود، یک وظیفهی دیگر هم برای خود تعریف کردهاند که خلاصهاش این است: حالا که خانهاید و نمیدانید چه کنید، بیایید ما بگوییم چهطور وقتتان را پر کنید. اینها را بپزید. این کاردستیها را با کودکتان درست کنید. این وسایل را اینطور بازیافت کنید. این کتابها را بخوانید. اینطوری ورزش کنید. این دعاها را بخوانید. این فیلمها و انیمیشنها را ببینید.
جمعبندی آن گفتوگوها با دوستان و این پیراهن نونوار فضای رسانهای، من را به یک نتیجه میرساند. ما از بخشی از سواد محرومیم! سالها میگذرد از آن زمانی که سواد، توانایی خواندن و نوشتن بود. حالا حوزههای سواد گسترش زیادی یافتهاند. یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد) در آخرین تعریف خود از سواد، بندی را اضافه کرده است به عنوان «توانایی تغییر». یونسکو میگوید: باسواد کسی است که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
تغییر! تغییر، اتفاق این روزهای ماست. فرهنگهای لغت یکی از معانی تغییر را متفاوت شدن ذکر کردهاند و ما امروز داریم دقیقا زندگی متفاوتی را نسبت به چند وقت پیشمان میزیایم. این تغییر میتواند شکلهای متفاوتی را بر روی طیفی از معنا در بربگیرد، مثل تغییر مبتنی بر منبع و خواست درونی، تغییر به دلیل شرایط فردی و تغییر اجتماعی. حالا مورد این روزها پیچیدگیهای خود را دارد؛ تغییر زندگی فردی مبتنی بر شرایط حاد اجتماعی. هر جای این طیف تغییر که ایستاده باشیم، داریم تغییر را تجربه میکنیم و این تجربه، سازگاری میطلبد؛ سازگاری و نه فقط تحمل.
سازگاری، همان چیزی است که یونسکو بخشی از برخورداری از سواد امروز را منوط به آن میداند. معنای سازگاری را وقتی در منابع جستوجو میکنیم، با مفاهیم الهامبخشی روبهرو میشویم. هماهنگی، سزاواری و قانع و خرسند بودن در دل سازگاری جا دارد. دهخدای بزرگ هم در مدخل «سازگاری»، مفهومی را میآورد که میتواند تمامکنندهی حجت بر لزوم سازگاری باشد: بر سر مِهر بودن.
در شرایطی که ما تغییر را به شکلی مشابه، «تنهایی»، تجربه میکنیم و ناگزیریم از مرتبط بودن با خود و سازگاری و حفظ کیفیت زیستن، چهقدر پیشتر و در شرایط معمولی برای آموختن این بخش از سواد تلاش کرده بودیم؟ آیا خانواده به عنوان یکی از متولیان آموزش، که دارد سلام کردن و پا جلوی بزرگتر دراز نکردن و وسط حرف دیگری نپریدن را یاد بچه میدهد، روی «ارتباط با خود» و در نتیجه سازگاری با تغییر، سرمایهگذاری میکند؟ اصلا خود خانواده پیشتر آموزش دیده است؟ گفتوگوهای من با بزرگسالان تحصیلکرده، و نه الزاما باسواد، این را تایید نمیکند. آیا نظام آموزش و خاصه مدرسه به عنوان متولی پرداعیهی آموزش، که تلاش برای آموزش آداب اجتماعی برای «ارتباط با دیگران» را در دستور کار دارد، اصلا آگاه به این بخش از سواد است؟
«ارتباط با خود» حلقهی مفقودی است که در این شرایط تجربهی تنهایی، خیلی از ما را به ملال کشانده است. ارتباط با خود به عنوان یکی از انواع ارتباط (ارتباط با خود، ارتباط با خدا و مبدا هستی، ارتباط با دیگران و ارتباط با محیط) نیازمند شناخت و بهبود است. اسلوب ارتباط بدون خشونت میگوید این نوع ارتباط هم از همان قواعد بقیهی ارتباطها پیروی میکند.
شاید «مشاهده و شناخت» وضعیت فردی فعلی قدم اول و مطمئنی برای این ارتباط باشد. درک عمیق تنهایی فیزیکی و بعد پذیرش «احساس»های گذرا و پایدار این روزها، ما را به ارتباط با خود نزدیکتر خواهد کرد. احساسات، رهآورد شفاف «نیاز»ها را میسازند. نیازها معمولا میتوانند روی توانمندیها و ناتوانیها نورافکن بیندازند و روشنشان کنند. حالا که همه چیز برای «خود» روشن شد، «راهبردها» با تنوع فراوان از راه میرسند و این در شرایط فعلیِ تنهایی فقط از دست «خود» ساخته است. «خود» است که در صورت مرتبط شدن با «خود» میتواند خود را از ملال و خستگی برهاند. میداند که چه چیزی خوشحال و راضیاش میکند. میداند که زمانش را چهطور و برای کدام نیازش، صرف کند. اولویتهایش را میسازد؛ و همچنان بر سر مهر میماند.
ما ناگزیریم از ارتقای سواد و توانمندی خود در مواجهه با تغییر. دورهی تنهایی اجتماعی ما در زمان شیوع ویروس کرونا میگذرد. سخت و تلخ و پربها هم میگذرد. اما ارزشمند است که متوجه باشیم که تعداد زیادی از ما، به تجربهی این چند وقت، از بخشی از سواد امروز به طور جدی محرومیم. سوادآموزی، پیچیده نیست. پذیرش میخواهد و آموزش. سن و سال هم مهم نیست.
نظرات شما عزیزان: